نویسنده : عبدالکریم آل نجف
ترجمه : محمد حسن معصومی


 

مفهوم امت در اسلام

امت مفهومی است وابسته به زندگی و در تمدن ها و مکتب های فکری گوناگون اختلاف پیدا میکند، و گاهی در علوم دانشگاهی مختلف نیز متفاوت میگردد؛ مثلاً در علم سیاست تعریفی دارد و در علم جامعه شناسی تعریفی دیگر.
در جاهلیت عربی، امت به معنای دین بود، شاعر می گوید: ...هل یستوی ذو امه وکفور؟؛ آیا صاحب امت (دین) با کافر یکسان است؟
و در قول منسوب به النابغه آمده است:
حلفت فلم اترک لنفسک ریبه وهل یأثمن ذو امةٍ و هو طائع؟
[26]
سوگند خوردم تا هیچ تردیدی در تو نگذارم
و آیا هیچ صاحب دینی گناه می کند در حالی که مطیع است؟
اسلام تغییری اساسی در مفهوم امت ایجاد کرد. قرآن کریم این واژه را در معانی جدید و متعددی استعمال کرده است. این موارد استعمال عبارتند از: دین، طریقت، جماعتی از مردم، جماعتی از حیوانات، انسانی که اسوه کمالات در جامعه است و جماعت دارای مبدأ.
سنت نبوی واژه امت را محدود و منحصر به معنای اخیر کرد. در دهها نص نبوی تعابیری مانند امت من ، امت محمد(ص) ، امت مسلمین و امت یهود به چشم می خورد.
تمدن جدید هم مفهوم تازه ای برای امت ابتکار کرد که شامل ممیزات جدیدی است مانند تاریخ، زبان، فرهنگ، ملیت و کشور. احمدحسین، یکی از محققان می گوید: معنای جاری در تاریخ بشری از قرون قدیم تا قرن نوزدهم با این معنای خاص برای واژه امت مطابقت ندارد، زیرا در طول تاریخ گذشته دل سپردگی به قبیله و مدینه و امیر و حکومت بوده است. اما این دل سپردگی به گروهی که در ملیت، زبان، فرهنگ و تاریخ مشترکند، از ابتکارات قرن نوزدهم و نوآوری های اروپاست. و ملاحظه می شود کهفرهنگ های لغات عربی، انگلیسی و فرانسوی و معجم های این زبان ها نیز حاوی تعریف متداول کنونی امت نیستند.
[27]
به نظر می رسد که تعداد ایدئولوژی ها و مکتب های فکری و تخصص های علوم دانشگاهی و تنوع امت های غربی از حیث چگونگی پیدایش و از لحاظ تاریخی به شدت برمفهوم امت تاثیر گذاشته و آن را با ابهام و پیچیدگی و سیلان رو به رو کرده است. هریک از مکاتب مارکس، نژادی و لیبرالی تعریف مخصوص خود را در مورد امت وضعکرده اند. همان طور که دانشمندان علوم اجتماعی، سیاسی و مردم شناسی در تعیین ضابطه و ملاک معین برای امت اختلاف پیدا کرده اند. از طرف دیگر مکتب ملی گرای فرانسویبا مکتب ملی گرای آلمانی در تعریف امت اختلاف دارند، همین مطلب در مورد مکاتب
ملی گرای انگلیسی و امریکایی و ایتالیایی و غیر آن صادق است، زیرا هریک از این اقوام، تجلی بخش امت هایی هستند که در شرایط تاریخی و اجتماعی متفاوتی شکل گرفته اند. امریکایی ها به عامل تاریخ و زبان بها نمی دهند و بر عامل سرزمین و هم اندیشی و تفاهم فکری اهتمام دارند. ایتالیایی ها بر وحدت سرزمین و زبان و عادات و رسوم تأکید میورزند. و اگر از ملی گرایان هندی پرسیده شود می بینی که آنان از وحدت دین و فرهنگ دل زده میشوند، زیرا این عامل، امت هند را به تجزیه به چهارصد دین و فرهنگ تهدید میکند.
[28]
آن چه که همه این نظریات حول آن گرد میآیند توافق بر فاصله و جدایی کامل عقیده از مفهوم امت است یعنی ایدئولوژی نه تنها محور واحد امت نیست بلکه اصلاً ازجمله عناصر تشکیل دهنده آن هم به شمار نمیرود. این امری است که ما را به ردّ نظریه تکاملی استاد محمد مبارک فرا می خواند، وی این نظریه را در کتابش به نام الامة والعوامل المکوّنة لها مطرح کرده است، آن جا که ادعا میکند مفهوم امت، سیری تکاملی دارد: در دوران گذشته رابطه نژادی اساس شکل گیری جوامع بوده است و به شکل تدریجی عناصر معنوی پدیدار گشته و از نفس عناصر مادی کاسته شده است، آن گاه که عناصر تاریخ و زبان و آرمان ها و فرهنگ به عوامل سرزمین و ملیت در مفهوم امت افزوده شدند، و اخیراً تاکید بر نوع اول نسبت به نوع دوم تشدید شده است. این نظریه، تاریخ اسلامی را نادیده می گیرد که در آن مفهومی کاملاً معنوی برای امت نمایان است که هیچ گونه شائبه مادی در آن راه ندارد، چرا که امت در مفهوم اسلامی جز بر عنصر معنوی واحد یعنی عقیده توقف ندارد. مفهوم امت دچار انقلابی شده است که به موجب آن بر عناصر مادی پیش از عناصر معنوی تکیه میشود، این عناصر معنوی در انقلاب اروپایی، معنوی تلقی نمیشوند بلکه از آن ها تفسیرهای مادی به عمل میآید، و این حرکتی قهقرایی است و نه تکاملی، ممکن است این نظریه تنها در قلمرو تاریخ نهضت اروپایی صادق باشد، چرا که این نهضت با انگیزه نژادی شدید آغاز گردید اما از نیمه قرن بیستم رو به ضعف نهاد. گرچه این تحول قابل اطمینان نیست، زیرا از عامل سیاسی و متغیر ناشی شده و آن رنج و مصیبت عظیمی
است که جنگ های جهانی اول و دوم برای اروپا به بار آورده، جنگ هایی که نتیجه همان عنصر نژادی مخرب بود. و مادام که قاعده مادی تمدن غربی تغییرنکرده تصدیق تحول معنوی حقیقی در آن ممکن نیست. و هم چنان امت در مفهوم غربی اش اساسا قائم به سرزمین و رابطه ملیت است و با چنین اساسی مقصود از عواملی مانند زبان، تاریخ، فرهنگ و آمال مشترک چیزی جز معنای ملی آن ها نیست که انعکاس تجلیات و مظاهر ملیت مشخصی است، پس درواقع این عوامل، تابع سرزمین و غریزی و ملی هستند و نه حاکم بر آن ها، یعنی جامعه بشری هم چنان محکوم به غریزه است نه تابع عقل و این همان نقطه اصلی خلل اخلاقی در مفهوم غربی امت است.
اسلام با این خلل، با تأیید قاطع عقل، مقابله می کند به این نحو که تنها عقیده را محور اساسی می شناسد که امت بر آن استوار است، به این معنا که عقیده مشترک،مظهر توحید برای امت است، همان طور که برای امت، شایسته نیست که غیر از خدای سبحان را بپرستد، شایسته نیست که اساس شکل گیری خود را بر چیزی غیر از این عقیده بگذارد، و این به معنای معلق شدنش در آسمان و قطع ارتباطش از زمین نیست بلکه به این معناست که روابط زمینی از قبیل، تاریخ، زبان، آمال، سرزمین و ملیت بر پایه همان رابطه آسمانی یعنی توحید و خلاصه عقیده تبیین می شوند. این است که خداوند می فرماید:
الله ربکم لااله الا هو خالق کل شیء
[29]
همانا خداوند پروردگار شماست هیچ معبودی جز او نیست او آفریننده همه چیز است.
از جمله چیزهای آفریده خدا همان روابط زمینی است. و نیز می فرماید:
... امر الاتعبدوا الا ایاه...
[30] خدا امر کرده است که جز او را نپرستید. و در این پرستش، عقیده خود را خالص گردانید: مخلصین له الدین
[31] و علقه و پیوندی، فوق او وجود ندارد.
باز آیه های دیگری از قرآن از پیوند توحیدی که بر پیوندهای زمینی حاکم است سخن می گوید، از جمله آیه های 16 و 24 سوره توبه / ممتحنه، آیه های 1-4 /مجادله،
آیه 22/ بقره، آیه 221/ عنکبوت، آیه 9/ لقمان، آیه 10/ نور آیه 3.
خلاصه این آیات این است که امت اسلامی از فرد موحد آغاز می گردد و به خانواده موحد و سپس به جامعه توحیدی می رسد. هرچه را که در دایره توحید جای گیرد می پذیرد و آن چه را که در تضاد با آن باشد رد می کند. درنتیجه همان پیوندهای نسبی اگر خارج از دایره توحید قرارگیرد به شدت مردود است چنان چه در این دایره واقع شوند کاملاً مطلوبند.
خداوند فرمود: ... واتقوالله الذی تساءلون به والارحام...
[32]
فهل عسیتم ان تولیتم اَن تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم...
[33]
پس توحید است که بر غرایز و پیوندها و عواطف حاکم است و در همه آن ها رسوخ و قراردارد. این رسوخ و نفوذ به موجب نقشی است که عقیده در بنای امت اسلامی دارد. و این امر ما را از تقسیم مسلمانان به اقوام و ملت ها باز میدارد؛ یعنی این که عرب امتی دانسته شود، فارس امتی دیگر و ترک نیز خود امتی باشد مردود است. پس مسلمانان همه امت واحدی هستند و نه مجموعه ای از امت ها.
کلمه امت 64 بار در قرآن به معانی مختلفی آمده است مانند معانی ذیل:
1- طریقه یا دین: ... انا وجدنا اباءنا علی امة و انا علی اثارهم مهتدون
[34]
2- گروه حیوانات: و ما من دابه فی الارض ولاطائر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم...
[35]
3- جماعت اهل باطل: ... کلما دخلت امه لعنت اختها...
[36]
4- جماعت مسلمانان: کنتم خیر امةٍ اخرجت للناس...
[37]
5- جماعت مردمان: ولو شاء ربک لجعل الناس امةً واحدة
[38]
6- انسان کامل: ان ابراهیم کان امةً قانتاً لله...
[39]
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان امت را چنین تعریف کرده است: گروهی که هدفی واحد آنان را گردهم آورده است.
[40] این معنا جامع معانی شش گانه سابق الذکر می نماید به طوری که می توان همه آن ها را به نحوی به این معنا بازگرداند.
هنگامی که در سنت شریفه مطالعه و نظر می کنیم می یابیم که اصطلاح امت را در معانی خاص تری به کار برده اند، چنان که امت بر جماعت مسلمانان و جماعت دشمنانشان هردو اطلاق گردیده است. پس مسلمانان امتی هستند و دشمنانشان امت یا امت هایی دیگرند. در موارد فراوانی، از جماعت مسلمانان به امت محمد (ص) و امت من(پیامبر) تعبیر شده است. درباره مفهوم امت در میان نصوص سنت، نصی را گویاتر از نص معاهده مدینه یا صحیفه مدینه که پیامبر (ص) با اهل کتاب منعقد فرمود، نمی یابیم در این سند پیامبر (ص) چنین فرمودند:
هذا کتاب من محمد بن عبدالله نبی المؤمنین من قریش و یثرب و من تبعهم و لحق بهم و جاهد معهم، انهم امة واحدة من دون الناس...؛
این نوشته ای از محمد بن عبدالله، پیامبر مسلمانان و مؤمنان قریش و یثرب و کسانی که از آنان تبعیت میکنند و به آنان ملحق شدند و همراه آنان جهاد کردند، اینان امت واحدی هستند در مقابل دیگر مردمان...
اگر به عبارت و من تبعهم و لحق بهم وجاهد معهم نظر کنیم مییابیم که بیانگر امتیازی اساسی است و آن این که بنای امت اسلامی بر پایه اراده و اختیار انسان قراردارد. و از این رو در این عبارت، فعل های ارادی تبع ، لحق و جاهد آمده است. و این بر خلاف مفهوم غیر توحیدی امت و مفهوم مبتنی بر پیوندهاست و نه اختیار انسان؛پیوندهایی مانند سرزمین، تاریخ، فرهنگ، ملیت و زبان که از بدو تولد انسان بر او تحمیل می شود و او را به خود میپیوندد بدون آن که برایش اختیار یا اراده ای در این پیوند وجود داشته باشد. و هرگاه ناسازگاری و خللی در این پیوندها آشکار گردد و سرپیچی از آن هاصورت گیرد هم پیوندها، انسان متمرد و ناسازگار را متهم به خیانت می کنند، چرا که در مفهوم زمینی امت فرض است که انسان وفاداری و دل سپردگی خود را نسبت به محیط متشکل از انسان و سرزمین ارزانی دارد و تعهدات اخلاقی در جامعه غیر دینی از این جا نشأت میگیرد، از آن جا که انسان وفاداری خود را نسبت به ارزش های مادی ارائه می دهد به روش وفاداری انسان بدوی نسبت به بت ها و تماثیل. حال آن که بذل وفاداری به ارزش هایی برتر و صور مطلقه ای فرض است که به انسان علو میبخشند و او را در مسیر
بی نهایتی به سوی فضیلت به حرکت وا میدارند که حرکت مثبتش به سوی فضیلت در هیچ نقطه ای از حیاتش متوقف نمیشود، بلکه نیل به این صور او را به خیر وامی دارد و تمام نیروی او را تا آخرین لحظه حیاتش جذب می کند تا برای انسانیت مددی فراهم سازد تاتوانایی های خیر و امکانات سازنده اش پایان ناپذیر گردد. حال آن که ارزش های مادی ریشه خیر را در انسان می خشکاند و ندایی جز ندای منیت را متوجه او نمیسازد ندایی که موجب می شود جوهره فردگرایی یا وطن پرستی یا ملی گرایی بر تمام آن چه که اطرافش واقع است غلبه و استیلاجوید و برای دیگران هیچ چیزی باقی نگذارد و فریاد سر دهد: آلمان برتر از همه است ، ای بریتانیا آقایی کن و حکم بران.
ارزش های مادی ارزش هایی خشک و بی روح اند که روح و اخلاق را می خشکانند و جامعه به موجب آن ها بر پیوندهایی که جو حاکم گردانیده توقف دارد. و از این روست که فراتر از زبان، تاریخ، میهن و ملیت نمی رود مگر به نحو دشمنی و غضب و سیطره استعماری.
حال آن که ارزش های روحی ارزش هایی مطلق و خلاق هستند که انسان را به رشد برمی انگیزند و جامعه را به توسعه سوق می دهند، پس هرگاه جامعه ای باشد که هسته مرکزی آن به دست رسول گرامی (ص) در مدینه شکل گرفته باشد به زودی حرکت می کند و رشد می یابد و دیگران به آن ملحق می شوند و سایرین از آن تبعیت می کنند. و آن گاه این ملحق شدگان و تابعان به منظور رشد و تکامل، همراه با هسته مرکزی به عملیات جهادی تازه ای قیام می کنند تا این دین سراسر کره زمین را فرا گیرد.
و من تبعهم و لحق بهم و جاهد معهم. و این توسعه به شیوه دشمنی و غضب نیست بلکه بر حکمت و موعظه حسنه استوار است چراکه در دین، اکراهی نیست: لا اکراه فیالدین ، تنها نیرویی که به کار گرفته می شود نیرویی است برای ازبین بردن فتنه ای که میان مردم و دین فاصله می شود و به نحوی مانع الحاق آنان می گردد.
بر این اساس، کسی که تازه به اسلام وارد می شود عضوی است همانند سایر اعضای امت اسلامی بدون ملاحظه تفاوت های تاریخی، زبانی و ملی که با سایر مسلمانان دارد.
و گاهی شخص تازه مسلمان در مراتب تقوا آن قدر بالا می رود که شایسته درجه و جایگاهی بالا و والا در جامعه می گردد، و زمانی مسلمانی منحط از اسلام اصیل منحرف می شود و بر جایگاهی بسی پست فرود میآید. تاریخ اسلام انباشته از شواهد صعود سیاسی و علمی افرادی از بردگان و بندگان و یا سقوط و انحطاط افرادی منسوب به بیت پیامبر است.

پی نوشت ها :

[27] . احمدحسین، الامة الانسانیه، ص 29- 30.
[28] . همان، ص 36 - 45، درباره نظریات آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، بریتانیایی و امریکایی در مورد امت. همراه با نظریه مارکسیستی.
[29] . انعام (6) آیه 102.
[30] . یوسف (12) آیه 40.
[31] . بینه (98) آیه 5.
[32] . نساء (4) آیه 1.
[33] . محمد (ص) (47) آیه 22.
[34] . زخرف (43) آیه 22.
[35] . انعام (6) آیه 38.
[36] . اعراف (7) آیه 38.
[37] . آل عمران (3) آیه 110.
[38] . هود (11) آیه 118.
[39] . نحل (16) آیه 120.
[40] . محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 14، ص322.

منبع فصلنامه حکومت اسلامی شماره3